براي رمضان
اي صاحب ما،ما همه مهمان شماييم
يك لحظه بفرما بده تا زود بياييم
دستور بده سفره ي افطار بچينند
چون تشنه ي يك لقمه ي آن آب و غذاييم
بر سفره ي احساس تو صد جور غذا هست
ما بنده ي بيچاره ي لبريز گناهيم
كوتاه شده باده ي ما از مي نابت
ما كاسه بدستيم كه محتاج دعاييم
آنهم به در خانه ي آباد تو يارب
كاري نكني پيش تو با ناز نياييم
شرمنده ولي ما كه به جز خانه ي سبزت
جايي كه نداريم فقط پيش شماييم
يك ماه قرارست مزاحم بشويمت
هي ورد زبانم شده »مهمان خداييم«